معنی قطعه‌ای در خودرو

حل جدول

قطعه‌ای در خودرو

سوپاپ

سگ‌دست

دیفرانسیل

سیلندر

دلکو


قطعه‌ای در سپر خودرو

دیاق


قطعه‌ای مسکوک

فلورن

واژه پیشنهادی

قطعه‌ای در خودرو

دینام

کوئل، دلکو، استوپر، شمع

لغت نامه دهخدا

خودرو

خودرو. [خوَدْ / خُدْ رَ / رُو] (نف مرکب) آنچه آدمی یا ستور آنرا نبرد. آنچه بخویشتن رود. آنچه بی اسب رود مثل اتومبیل و غیره. (یادداشت بخط مؤلف).

خودرو. [خوَدْ / خُدْ] (نف مرکب) که نکِشته و ننشانده اند. که تخم آن نکشته اند. که بی افشاندن تخم یا غرس نهال روید. نبات وحشی. دیمی. که بی کشتن روید. (یادداشت بخط مؤلف). خودرسته و بخودی خود سبزشده ناکاشته. (ناظم الاطباء). خودروی:
نه این زمان دل حافظ در آتش هوس است
که داغدار ازل همچو لاله ٔ خودروست.
حافظ.
|| رنگ ناکرده که دارای رونق طبیعی باشد. (ناظم الاطباء). خودروی. || نودولت. نوکیسه. تازه بدوران رسیده. ندیدبدید. (یادداشت بخط مؤلف). خودروی. || بدون تربیت و بالیدگی و نمود بخودی خود. (ناظم الاطباء). خودروی. || (اِ مرکب) گل لاله. (ناظم الاطباء). خودروی.

کلمات بیگانه به فارسی

خودرو کروکی

خودرو روباز

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

خودرو کروکی

خودرو روباز

فرهنگ عمید

خودرو

هر نوع وسیلۀ نقلیه‌ای که با موتور حرکت می‌کند، به‌ویژه اتومبیل،

(زیست‌شناسی) ویژگی گیاهی که تخم آن را نکاشته باشند و به خودی خود روییده باشد، خودرسته،
[مجاز] ویژگی کسی که بدون تعلیم و تربیت رشد کرده باشد،

معادل ابجد

قطعه‌ای در خودرو

1215

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری